تو که آیینه گل های بهاری هستی حیف باشد که دل آزرده ٔخاری هستی برو از دایره بیرون شو به من فکر مکن که تو از شعاع افکار بد عاری هستی فصل دوری شده و سفره دل پر باشد و تو از چشم ترم چشمه جاری هستی آری ای عشق تو گاهی خود مرهم گاهی زخم دیرینه مردافکن کاری هستی دست را حلقه کن و تنگ در آغوشم کش ما نگوییم به کس حلقه داری هستی رسم ما نیست دل از دلبر خود بر کندن گیرم از عشق شبیخون تو فراری هستی
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت